loading...

اکسترا بلاگ

بازدید : 23
شنبه 14 اسفند 1400 زمان : 18:30

ماکان اریا پارسا

اعلام

بیوگرافی افراد موفق پر از درس است. افرادی که زندگی نامه خود را می نویسند معمولاً داستانی برای گفتن دارند که نشان دهنده سختی و رنجی است که در زندگی خود متحمل شده اند.

دانستن اینکه چگونه افراد موفق و کارآفرینان بزرگ با بحران های زندگی کنار می آیند و چگونه در حرفه خود پیشرفت می کنند مفید خواهد بود.

این افراد می توانند بازرگان، نویسندگان، هنرمندان، شاعران، سیاستمداران، نظامیان، بازیگران، وکلا، مخترعان، دانشمندان، مهندسان، پزشکان، پرستاران، معلمان یا هر حرفه دیگری باشند که ممکن است به آن فکر کنید.

اکنون که تخصص خاصی را به عنوان حرفه خود دارید، می توانید رزومه متخصصان رشته خود را مطالعه کنید، ببینید چگونه پیشرفت می کنند و از این «الگو» درس بگیرید.

به یاد داشته باشید که هر کسی در زندگی خود اهدافی دارد. اگر بتوانید افرادی را پیدا کنید که اهدافشان در زندگی با اهداف شما مطابقت دارد، می توانید ببینید که آیا حرکت به سمت آن اهداف زندگی شما را بهبود می بخشد یا خیر.

سختی دیروز کارآفرین امروز است...!

دانستن اینکه چگونه افراد موفق و کارآفرینان بزرگ با بحران های زندگی کنار می آیند و چگونه در حرفه خود پیشرفت می کنند مفید خواهد بود.آنها می گویند هیچ میانبری برای موفقیت وجود ندارد. اما راه رسیدن به خواسته ها، آرزوها و رویاها را می توان کوتاه و تسهیل کرد. چگونه

داشتن سبک و الهام از زندگینامه افراد بزرگ و موفق.

من ماکان آریا پارسا کارافرین ایرانی هستم. در این مقاله می خواهم رازهای کوتاهی از زندگی شخصی و حرفه ای خود را به شما بگویم. از آنجایی که ممکن است با دانستن این نکات بتوانید مثال بزنید، می بینید که کارآفرینان هم مشکلی نداشته اند و اگر همین مسیر را دنبال کنید می توانید به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنید.

راز اول: رویاها و آرزوهایی که از بچگی همراهم بودند...!

من در یک خانواده ثروتمند متولد نشدم. خانواده من خیلی معمولی بودند. پدرم در ارتش خدمت می کرد و مادرم معلم بود. ما استاندارد زندگی متوسطی داشتیم. اما می‌خواستم کارهای بزرگ‌تری انجام دهم و به فردی تأثیرگذار تبدیل شوم.

از کار ساختمانی گرفته تا فروش کتاب و از تدریس تا فروش در شرکت های مختلف، کارهای مختلفی را تجربه کردم و کم کم به مرحله بلوغ نسبی رسیدم.

در دوران تحصیل، تدریس را که همیشه به آن علاقه داشتم، به صورت نیمه وقت دنبال می کردم و علاوه بر شهریه دانشگاه، هزینه های روزانه ام را نیز تامین می کردم.

اما ایده های بزرگ همیشه در ذهنم بود.. راضی به چنین زندگی ای نبودم. اگرچه درآمدم مناسب بود، اما چیزی که همیشه ذهنم را آزار می داد این بود:

"شما باید کارهای بزرگتر انجام دهید...!" "شما ماموریت مهم تری در زندگی دارید!"

راز سوم: یک نقطه عطف بزرگ در زندگی دانشجویی...!

یک روز در محوطه دانشگاه، مردی را دیدم که به دنبال آدرس انجمن مهندسی صنایع بود. صحبت کردیم دیدم می خواهد برای دانش آموزان کلاس بگذارد. او به دنبال کسی بود که بتواند کلاس هایش را پر کند. به او پیشنهاد دادم که اگر بتوانم برایش تبلیغ کنم و دانشجو جذب کنم، درصدی از درآمدش را بگیرم. او قبول می کند. با تبلیغاتی که بین کلاس هایم می گذاشتم ظرفیت کلاسش را در فواصل زمانی کوتاه پر می کردم.

این اولین معضل زندگی من بود.

یک انسان معمولی بودن یا اینکه بتوانید تاثیر بیشتری در این دنیا داشته باشید.

در واقع، یکی از باورهایی که همیشه داشته ام این بوده است:

"من یا عالی هستم، یا هیچ نیستم"!

این شروع یک فلسفه وجودی برای من بود. سعی کردم ابتدا تجربه کسب کنم و چندین شغل مختلف را امتحان کنم.

مشاوره رایگان طراحی سایت

من از فرصتی که او در خانه داشت استفاده کردم و اتفاقاً در طول همکاری طولانی مدتم با این شخص آنقدر پول خوبی به دست آوردم که در طول چند ماه به اندازه "بدون سوناتا" پول جمع کردم. رقمی نزدیک به 36 میلیون تومان سال پیش...

انگیزه کارآفرینی در من شکل گرفت و دیگر به کارمند بودن فکر نمی کردم!

راز چهارم: وقتی شکستگی ها جلوی چشمم سبز می شوند...

اگر بخواهم یک راز بزرگ برای یک زندگی موفق را به شما بگویم، این است:

"شکست نه تنها انسان های بزرگ را متوقف می کند، بلکه به آنها انگیزه می دهد و آنها را به موفقیت می رساند. اگر و فقط اگر یاد بگیرند فرصت ها را در میان بحران ها تشخیص دهند...!

راز دوم: مشاغل متفاوت و متفاوتی که زندگی کردم...

شما یک سازمان را پس از نقطه اوج قبلی اجاره کرده اید. ده ها استاد و صدها دانشجو در مؤسسه من تحصیل می کردند. اما ناگهان به دلایل مختلف موسسه ام تعطیل شد و این اولین شکست بزرگ زندگی من بود. اگر در آن زمان ناامید شده بودم، به موقعیت فعلی خود نمی رسیدم. اما من بلافاصله به دنبال جایگزینی گشتم. من با یک موسسه آموزشی بزرگ مذاکره کردم و به آنها پیشنهاد دادم که دپارتمان آموزشی خودم را تشکیل دهند و او پذیرفته شد. خیلی زود با سیستمی که راه اندازی کردم، خوشبختانه سبک زندگی و کارم شکل گرفت و درآمد بالایی کسب کردم.

من از قدرت متقاعدسازی و فروش خود شگفت زده شدم!

من هم بعد از این اتفاق اعتماد به نفس بالایی پیدا کردم و متوجه شدم که مهارت و استعداد خوبی در فروش، ترغیب دیگران و بازاریابی دارم!

ماکان اریا پارسا

اعلام

بیوگرافی افراد موفق پر از درس است. افرادی که زندگی نامه خود را می نویسند معمولاً داستانی برای گفتن دارند که نشان دهنده سختی و رنجی است که در زندگی خود متحمل شده اند.

دانستن اینکه چگونه افراد موفق و کارآفرینان بزرگ با بحران های زندگی کنار می آیند و چگونه در حرفه خود پیشرفت می کنند مفید خواهد بود.

این افراد می توانند بازرگان، نویسندگان، هنرمندان، شاعران، سیاستمداران، نظامیان، بازیگران، وکلا، مخترعان، دانشمندان، مهندسان، پزشکان، پرستاران، معلمان یا هر حرفه دیگری باشند که ممکن است به آن فکر کنید.

اکنون که تخصص خاصی را به عنوان حرفه خود دارید، می توانید رزومه متخصصان رشته خود را مطالعه کنید، ببینید چگونه پیشرفت می کنند و از این «الگو» درس بگیرید.

به یاد داشته باشید که هر کسی در زندگی خود اهدافی دارد. اگر بتوانید افرادی را پیدا کنید که اهدافشان در زندگی با اهداف شما مطابقت دارد، می توانید ببینید که آیا حرکت به سمت آن اهداف زندگی شما را بهبود می بخشد یا خیر.

سختی دیروز کارآفرین امروز است...!

دانستن اینکه چگونه افراد موفق و کارآفرینان بزرگ با بحران های زندگی کنار می آیند و چگونه در حرفه خود پیشرفت می کنند مفید خواهد بود.آنها می گویند هیچ میانبری برای موفقیت وجود ندارد. اما راه رسیدن به خواسته ها، آرزوها و رویاها را می توان کوتاه و تسهیل کرد. چگونه

داشتن سبک و الهام از زندگینامه افراد بزرگ و موفق.

من ماکان آریا پارسا کارافرین ایرانی هستم. در این مقاله می خواهم رازهای کوتاهی از زندگی شخصی و حرفه ای خود را به شما بگویم. از آنجایی که ممکن است با دانستن این نکات بتوانید مثال بزنید، می بینید که کارآفرینان هم مشکلی نداشته اند و اگر همین مسیر را دنبال کنید می توانید به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنید.

راز اول: رویاها و آرزوهایی که از بچگی همراهم بودند...!

من در یک خانواده ثروتمند متولد نشدم. خانواده من خیلی معمولی بودند. پدرم در ارتش خدمت می کرد و مادرم معلم بود. ما استاندارد زندگی متوسطی داشتیم. اما می‌خواستم کارهای بزرگ‌تری انجام دهم و به فردی تأثیرگذار تبدیل شوم.

از کار ساختمانی گرفته تا فروش کتاب و از تدریس تا فروش در شرکت های مختلف، کارهای مختلفی را تجربه کردم و کم کم به مرحله بلوغ نسبی رسیدم.

در دوران تحصیل، تدریس را که همیشه به آن علاقه داشتم، به صورت نیمه وقت دنبال می کردم و علاوه بر شهریه دانشگاه، هزینه های روزانه ام را نیز تامین می کردم.

اما ایده های بزرگ همیشه در ذهنم بود.. راضی به چنین زندگی ای نبودم. اگرچه درآمدم مناسب بود، اما چیزی که همیشه ذهنم را آزار می داد این بود:

"شما باید کارهای بزرگتر انجام دهید...!" "شما ماموریت مهم تری در زندگی دارید!"

راز سوم: یک نقطه عطف بزرگ در زندگی دانشجویی...!

یک روز در محوطه دانشگاه، مردی را دیدم که به دنبال آدرس انجمن مهندسی صنایع بود. صحبت کردیم دیدم می خواهد برای دانش آموزان کلاس بگذارد. او به دنبال کسی بود که بتواند کلاس هایش را پر کند. به او پیشنهاد دادم که اگر بتوانم برایش تبلیغ کنم و دانشجو جذب کنم، درصدی از درآمدش را بگیرم. او قبول می کند. با تبلیغاتی که بین کلاس هایم می گذاشتم ظرفیت کلاسش را در فواصل زمانی کوتاه پر می کردم.

این اولین معضل زندگی من بود.

یک انسان معمولی بودن یا اینکه بتوانید تاثیر بیشتری در این دنیا داشته باشید.

در واقع، یکی از باورهایی که همیشه داشته ام این بوده است:

"من یا عالی هستم، یا هیچ نیستم"!

این شروع یک فلسفه وجودی برای من بود. سعی کردم ابتدا تجربه کسب کنم و چندین شغل مختلف را امتحان کنم.

مشاوره رایگان طراحی سایت

من از فرصتی که او در خانه داشت استفاده کردم و اتفاقاً در طول همکاری طولانی مدتم با این شخص آنقدر پول خوبی به دست آوردم که در طول چند ماه به اندازه "بدون سوناتا" پول جمع کردم. رقمی نزدیک به 36 میلیون تومان سال پیش...

انگیزه کارآفرینی در من شکل گرفت و دیگر به کارمند بودن فکر نمی کردم!

راز چهارم: وقتی شکستگی ها جلوی چشمم سبز می شوند...

اگر بخواهم یک راز بزرگ برای یک زندگی موفق را به شما بگویم، این است:

"شکست نه تنها انسان های بزرگ را متوقف می کند، بلکه به آنها انگیزه می دهد و آنها را به موفقیت می رساند. اگر و فقط اگر یاد بگیرند فرصت ها را در میان بحران ها تشخیص دهند...!

راز دوم: مشاغل متفاوت و متفاوتی که زندگی کردم...

شما یک سازمان را پس از نقطه اوج قبلی اجاره کرده اید. ده ها استاد و صدها دانشجو در مؤسسه من تحصیل می کردند. اما ناگهان به دلایل مختلف موسسه ام تعطیل شد و این اولین شکست بزرگ زندگی من بود. اگر در آن زمان ناامید شده بودم، به موقعیت فعلی خود نمی رسیدم. اما من بلافاصله به دنبال جایگزینی گشتم. من با یک موسسه آموزشی بزرگ مذاکره کردم و به آنها پیشنهاد دادم که دپارتمان آموزشی خودم را تشکیل دهند و او پذیرفته شد. خیلی زود با سیستمی که راه اندازی کردم، خوشبختانه سبک زندگی و کارم شکل گرفت و درآمد بالایی کسب کردم.

من از قدرت متقاعدسازی و فروش خود شگفت زده شدم!

من هم بعد از این اتفاق اعتماد به نفس بالایی پیدا کردم و متوجه شدم که مهارت و استعداد خوبی در فروش، ترغیب دیگران و بازاریابی دارم!

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

درباره ما
موضوعات
لینک دوستان
آمار سایت
  • کل مطالب : 61
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 131
  • بازدید سال : 455
  • بازدید کلی : 2356
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی